کنگ فو

آهسته درو پشت سرش می بنده

می شینه و مثل بچه ها می خنده

با پای خودش اومده تو لونۀ شیر

با دست خودش گور خودش رو کنده

هر جا سخن از بازی دختر پسره

این کنگ فوی کوزه و دسته تبره

کوزه بزنه به دسته یا دسته به او

بازندۀ معرکه فقط یک نفره