انتفاضۀ چهارم

انتفاضۀ چهارم

 

غنچه هایت چه زود گل شده اند

دو انار تپل مپل شده اند

سنگ هستند بس که سفت شدند

انگ کار یه قل دو قل شده اند  

 

مرد جوگیر می شود؛ ای وای

جو بازی زیاد سنگین است

 

یک مبارز همیشه آتشی است

عاشق جنگ های خونین است

 

رود اردن چقدر پرآب است

سیب لبنان چقدر شیرین است

 

قلوه سنگی درون هر مشتش

وقف آزادی فلسطین است

آنچه هست خواهد شد

گفت و گوی هسته ای

تا انقلاب مهدی

حق مسلم ماست.

آنچه هست خواهد شد

 

هرچه آرزو بکنی، با دو دست خواهد شد

آنچه با دو دست نشد، با دو بست خواهد شد

 

آرزو بکن، اما در سرت فروکن که

حاصل هزار نبرد یک شکست خواهد شد

 

يك پلشت اسهالی شاه شهر شاشوهاست

ذكر بوش محتاج شرح و بسط خواهد شد

 

پیت نفت توخالی، گفت و گو بکن، لالی؟

هسته های بیمارت شیرمست خواهد شد

 

تا خود قیامت هم هرچه گفت و گو بکنید

کوله بار گه سهم نسل شصت خواهد شد

 

آی نسل آینده، خوش خیال های الاغ

آنچه شد دوباره شود، آنچه هست خواهد شد

 

پیش بینی ام این است: اقتصاد می خوابد

کارخانۀ کاندوم ورشکست خواهد شد

شاعر مرد

شاعر مرد

 

شاعر هنوز شاعر گمنام بود و مرد

شعرش هنوز مختصری خام بود و مرد

 

شاعر کسی نبود؛ نه مالی، نه مکنتی

عضو زباله دانی ایام بود و مرد

 

در روزنامه عکسی از او چاپ کرده اند

با حرف های مفت که ناکام بود و مرد

 

وقتی که مرد، دختر همسایه مزه ریخت:

«طفلک! بمیرم آخ! چه آرام بود و مرد»

 

آرام بود؟ گرچه صدایش گرفته بود

روی لبش ولی پر دشنام بود و مرد

 

عاشق نبود؟ بود؛ نگاری نداشت؟ داشت

عشقش فقط معطل یک گام بود و مرد

 

«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق»

پس آن که مرد عمۀ بابام بود و مرد؟

190 ضرب المثل انگلیسی دربارۀ احمق


190 ضرب المثل انگلیسی دربارۀ احمق



The world is full of fools.

جهان مملو از کس ببوها بُود.



If every fool wore a crown, we should all be kings.

هر مشنگ بدون عقل سلیم

گر به سر می گذاشت یک دیهیم

ما همه پادشاه می بودیم. (ویلزی)



Every man hath a fool in his sleeve.

ابلهی در آستین هر کسی است.



Change of weather is the discourse of fools.

آنچه موضوع حرف احمق هاست

بحث تغییر وضع آب و هواست.



A wise man changes his mind, a fool never will.

عاقل نظرش عوض شود؛ لیک

احمق نظرش همان که بود است.



To promise and give nothing is comfort to a fool.

وعده های سر خرمن دادن

می شود دلخوشی یک کودن.



None but fools and fiddlers sing at their meat.

کسی به جز ویولن زن، به غیر مرد خرفت

سر غذای خود آواز خواندنش نگرفت.



Stupid is as stupid does.

کاری که ابلهی بکند ابلهانه است.



Fools rush in where angels fear to tread.

جایی که فرشتگان بترسند روند

با کله خلان وارد آن جا بشوند.



A fool is ever laughing.

هر مشنگی همیشه خندان است.

(شاید ریشه اش به این ضرب المثل لاتین برسد:

خنده توی دهن مردم احمق خیلی است. Risus abundat in ore stultorum.)



Hope often blinks at a fool.

به یک آدم کس خل بی خرد

امید اکثراً چشمکی می زند.



Fools are like wise men until they open their mouths.

خنگ ها نیز چو عاقل هایند

تا زمانی که دهان بگشایند.



A fool is pleased with his own folly.

بی عقل ز بی عقلی خود خرسند است.



A nod from a lord is a breakfast for a fool.

بهر آن مرد که او اسکل دیوانه ای است

سر تکان دادن یک لرد چو صبحانه ای است.



Experience is the mistress of fools.

تجربه معشوقۀ بی عقل هاست.



Experience may teach a fool.

تجربه شاید به فردی بی خرد

در نهایت چیزی آموزش دهد.



What the fool does in the end, the wise man does at the beginning.

آنچه را بی عقل در پایان کند

آدم عاقل در آغاز آن کند.



Fools will be fools.

بی خردها بی خرد خواهند ماند.



He that is a fool at Christmas will not be wise in May.

چو باشد در کریسمس یک خل و چل

به ماه مِی نخواهد بود عاقل.



A fool loseth his estate before he finds his folly.

پیش از آنی که به بی عقلی خود پی ببرد

مال و سرمایۀ بی عقل ز دستش بپرد.



A fool dances without a fiddle.

بی عقل بدون ویولن می رقصد.



A nod for a wise man, and a rod for a fool.

بهر عاقل سری تکان دادن

ترکه ای هم برای یک کودن. (عبری)



A fool thinketh himself wise.

هر مشنگی خویشتن را عاقلی داند.



The fool thinks himself wise to the very last, but the wise man knows him to be a fool.

احمق اندیشد که عقل مطلق است

عاقل اما داند او یک احمق است.



A fool’s bolt is soon shot.

ترکش هر کله پوکی زود خالی می شود. (لاتین)



Fools and madmen speak the truth.

آن کسانی که راست می گویند

مردم خشمگین و هالویند.



Every fool thinks himself wise to the very last.

هر مشنگ کس خل اندیشد که عقل مطلق است.



The first chapter of fools is to think themselves wise.

اولین فصل کتاب ابلهان

خویشتن را باخرد دانستن است.



He is a fool that forgets himself.

او که از یاد خودش غافل شود

بی برو برگرد خیلی کس خل است.



It is the part of a fool to say, I had not thought it.

بخشی از خصلت خل کودن

هست این که مدام می گوید:

فکر این را نکرده بودم من. (لاتین)



The fool runs away while his house is burning down.

موقعی که خانه اش آتش گرفت

از درونش می گریزد یک خرفت.



A knave discovered is a great fool.

رذلی که مچش باز شود اِند مشنگ است.



A fool believes everything.

بی خرد هر چیز را باور کند.



A fool is ashamed to change his purpose.

احمق از تغییر رأی خود خجالت می کشد.



Send a fool to the market, and a fool he’ll return.

اسکلی را تو به بازار فرست

اسکلی سوی تو برخواهد گشت.



Learn wisdom by the follies of others.

خرد را از حماقت های دیگرمردمان آموز.



A wise man may learn of a fool.

یک خردمند از مشنگی کس ببو

ای بسا که چیزکی آموزد او. (فرانسوی)



He is a fool who digs for lead with a silver shovel.

او که جایی را بکاود بیل سیمینی به دست

تا در آن جا سرب یابد، مطمئناً کس خل است.



Fools are pleased with their babblings.

ابلهان با زرزر خود سرخوش اند.



A wise man learns by others’ harms, a fool by his own.

یک خردمند از زیان دیگران عبرت گرفت

از زیان خویشتن عبرت گرفت اما خرفت.



Fools are pleased with their own blunders.

همیشه آدمای خنگ و کودن

ز سوتی های خود خرکیف می شن.



Too much talking is the sign of fools.

روده درازی نشان بی خردان است.



Fair words make a fool fain.

حرف های دلفریب و دلپسند

مایۀ دل ضعفۀ احمق شوند.



A fool’s paradise.

بهشت آدمی بی عقل و گاگول

(= خیالات محال و غیرمعقول).



A fool’s paradise is better than a wise man’s purgatory.

البته بهشت اسکل خر

از برزخ عاقل است خوش تر.



Children and fools have merry lives.

به احمق و بچه خوب خوش می گذرد.



Children and fools speak the truth.

بچه ها حرف راست می گویند

با کسانی که خنگ و هالویند.



Fools laugh when they are drowning.

موقع غرق شدن بی خردان می خندند.



Wit is folly, unless a wise man hath the keeping of it.

زیرکی غیر از بلاهت هیچ نیست

جز در آن وقتی که دست عاقلی است.



A fool may give a wise man counsel.

ای بسا یک کس مشنگ بی خرد

عاقلی را پند و اندرزی دهد. (یونانی)



Answer a fool according to his folly.

پاسخ هر سؤال احمق را

بر اساس حماقتش بدهید. (عبری - یکی از امثال سلیمان است.)



Bray a fool in a mortar, and you’ll find all of him but his brain.

اسکلی را داخل هاون بکوب

در وجودش هرچه بینی غیر مغز.



A fool may throw a stone into a well, which a hundred wise men cannot pull out.

بسا که توی چاهی سنگی اندازد یک ابله مرد

که صد تا مرد عاقل نیز نتوانند بیرون کرد.



Two fools in one house are too many.

دو تا بی عقل در یک خانه خیلی است.



If folly were grief, every house would weep.

گر حماقت ماتمی بود، از تمام خانه ها

شور و شیون دم به دم می رفت تا عرش خدا.



Fools build houses, and wise men buy them

خانه می سازند آنان که خرند

عاقلان آن را از آنان می خرند. (آلمانی)



A fool’s tongue is long enough to cut his own throat.

زبان یک ابله بلند آن قدَر هست

که راحت گلوی خودش را ببرد.



A fool knows more in his own house than a wise man in another’s.

خنگ را در خانۀ خود درک و فهم بهتری است

از خردمندی که توی خانۀ آن دیگری است.



A fool will not give his bauble for the Tower of London.

ابلهی خرت و پرت خود را با

برج لندن عوض نخواهد کرد.



A fool and his money are soon parted.

احمق و پولش سریع از هم جدا خواهند شد.



It's difficult to give sense to a fool.

کار سختی است کنی عقل فرو

در سر مردک گاگول ببو. (ایرلندی)



Sometimes the majority only means all the fools are on the same side.

گاهی اوقات اکثریت معنی اش این است

که تمام ابلهان در یک طرف هستند.



Due to the presence of fools, wise people stand out.

با عنایت به حضور خنگ ها

عاقلان بیرون در می ایستند.



Self exaltation is the fool's paradise.

به خود غره گشتن بهشت خل است.



God and man think him a fool who brags of his own great wisdom.

لاف عقل کامل خود را زند یارو اگر

ابلهی دانند او را، هم خدا و هم بشر.



A fool only wins the first game.

کسی که یه هالوی خنگ و خره

فقط بازی اولو می بره. (دانمارکی)



Much fails that fools think.

خیلی از اندیشه های خنگ ها

در نهایت می شود باد هوا.



None but fools and knaves lay wagers.

مطلقاً شرطی نمی بندد کسی

غیر بی عقلی و رذل ناکسی.



No man is always wise except a fool.

هیچ مردی همیشه عاقل نیست

غیر از آن کس که کس خل خنگی است.

(قسمت اولش عیناً ترجمۀ یک ضرب المثل لاتین است، قسمت دوم را انگلیسی زبانان اضافه کرده اند.)



Success makes a fool seem wise.

عاقل به نظر می رسد انسان ببو

وقتی به موفقیتی می رسد او.



He hath no more wit than a stone.

عقل او افزون ز عقل تکه سنگی نیست.



Fools laugh at their own sport.

به شوخی های خود خندند آنان

که هستند ابلهان خنگ نادان.



A wise man wavers, a fool is fixed.

خردمند شک دارد، اما خرفت

جسورانه تصمیم خود را گرفت.



A fool's mouth is his destruction.

دهان ابلهی نابودی اوست. (عبری - یکی از امثال سلیمان است.)



Better to remain silent and be thought a fool than to open your mouth and remove all doubt.

اگر زیپ دهانت را ببندی

و پندارند یک خنگ خدایی

از آن به که دهان را باز کرده

و هر شک را به کل زایل نمایی. (نقل قولی از مارک تواین Mark Twain است.)



Some are wise, and some are otherwise.

یک دستۀ خلق عقل دارند به سر

یک دستۀ دیگرند جوری دیگر.



The chapter of accidents is the bible of the fool.

انجیل مرد احمق فصل تصادفات است.



"God help the fool!" said the idiot.

«به داد مردم احمق رسد خدای احد!»

جناب کس خل گاگول این چنین زر زد.



There is brains enough outside his head.

برون از کلۀ او مغز در حد کفایت هست.



Fools are fain of nothing.

ابله برای هیچ دلش ضعف می رود.



"Had I wist," quoth the fool.

«کاشکی» این گفتۀ یک ابله است.



All fails that fools think.

فکرهای ابلهان باد هواست.



Folly is a bonny dog, but a bad one.

حماقت سگ خوشگل اما بدی است.



Common sense is not so common.

عقل سلیم فرد نه چندان عمومی است.



As the fool thinks, so the bell clinks.

بیندیشد جناب اسکل خر

همان گونه که ناقوسی نوازد.



’Tis wisdom sometimes to seem a fool.

گاهی خِرَد این است که یک کس خل خر

در دیدۀ دیگران بیایی به نظر. (لاتین)



Fools are fortunate.

مردم کله پوک خوش شانس اند.



A fool's speech is a bubble of air.

سخن های ابله حباب هواست.



Despise school and remain a fool.

مدرسه را خوار دار و ابلهی باقی بمان.



A fool may put something in a wise man's head.

در سر مردی فهیم و باخرد

ابلهی شاید که چیزی جا دهد.



When a fool has spoken he has done all.

در همان وقت که یک آدم خنگ

حرف خود را به زبان آورده

همۀ کار خودش را کرده.



When a goose dances, and a fool versifies, there is sport.

چون که غازی گرم رقصیدن شود

ابلهی هم گرم شعر و شاعری

موقع تفریح و خندیدن شود.



A fool may make money, but a wise man should spend it.

ای بسا یک خنگ پول آرد به دست

لیک خرجش کار مردی عاقل است.



The fool wanders, the wise man travels.

تهی مغز مشغول ولگردی است

خردمند اما سفر می کند.



When a fool hath bethought himself, the market is over.

همین که آدم خنگی به یاد خویش افتاد

درست موقع اتمام وقت بازار است.



No one is a fool always; every one sometimes.

هیچ کس همواره یک بی عقل نیست

هر کسی یک وقت هایی ابلهی است.



Lawyers’ houses are built on the heads of fools.

بر سر دسته ای از احمق ها

خانه های وکلا گشته بنا. (فرانسوی)

(اصل فرانسوی اش چنین است:

با سر دسته ای از احمق ها خانه های وکلا گشته بنا.

Les maisons des avocats sont faictes de la teste des folz.)



He that teaches himself has a fool for his master.

او که آموزش به خود می داده است

گیر استاد خری افتاده است.



He that will too soon be his own master, will have a fool for his scholar.

او که خیلی زود استاد خود است

دارد او شاگرد خنگی زیر دست.



Folly is wise in her own eyes.

حماقت به چشم خودش عاقل است.



A man who is his own lawyer has a fool for his client.

مردی که وکیل خویش باشد

یک مشتری مشنگ دارد.



God sends fortune to fools.

خدا چون بخت نیکو می فرستد

برای خلق هالو می فرستد.



The less wit a man has, the less he knows that he wants it.

آدمی هرقدر عقلش کم تر است

کم تر آگاه است لازم داردش.



Knaves and fools divide the world.

گروه رذل ها و کس ببوها

جهان را بین خود تقسیم کردند.



A barber learns to shave by shaving fools.

مرد سلمانی سر اصلاح ریش بی خرد

یاد می گیرد چگونه ریش می بایست زد.



Every poor man is a fool.

هر مرد فقیر کله پوکی است.



Better to leave than to maintain folly.

ترک حماقت بهتر است از پافشاری روی آن.

(شاید ریشه اش به این ضرب المثل لاتین برسد:

عقل و ادراک زیادی دارد او بر حماقت پای اگر نفشارد او.

Multum sapit qui non diu desipit.)



He is not the fool that the fool is, but he that with the fool deals.

هالو نبُود آن که خودش یک هالوست

هالو بُود آن که سروکارش با اوست.



A wager is a fool’s argument.

شرط بندی جروبحث احمق است.



Lend and lose; so play fools.

قرض ده تا به درآید از دست

روش بازی خل ها این است.



An old fool is the worst of fools.

یک پیر خرفت بدترین نوع خرفت است.



The older a fool is, the worse he is.

اسکل خرفت خر

هرچه پیرتر، بدتر.



No fool like an old fool.

هیچ خنگی مثل پیری خنگ نیست.



You are a fool to steal if you can’t conceal.

اسکلی وقتی که دزدی می کنی از دیگران

گر نداری عرضه تا سرپوش بگذاری بر آن.



He is a fool who makes his doctor his heir.

کس مشنگ کله پوک بی خرد

دکترش را وارث خود می کند. (لاتین)

(اصل لاتینش چنین است: یک مریض کس مشنگ بی خرد دکترش را وارث خود می کند.

Male secum agit æger, medicum qui hæredem facit.)



Heaven and earth fight in vain against a dunce.

علیه او که یک خنگ مشنگ است

زمین و آسمان بی خود به جنگ است. (آلمانی) (نقل قولی از شیلر Schiller است.)



More knave than fool.

بیش از آنی که مشنگی باشد

فرد ناجنس دورنگی باشد.



Wise men silent, fools talk.

عاقلان خاموش، احمق های هالو گرم حرف.



It is a silly goose that comes to the fox’s sermon.

غازی که پای منبر روباه آمده

یک غاز اسکل است که مغزش کپک زده.



He that repents of his own act either was, or is, a fool.

او که از کردۀ خود سخت پشیمان شده است

یا خلی بوده طرف یا خلی الآن شده است.



Wise men have their mouths in their hearts, fools their hearts in their mouths.

دهان عاقلان در دل نهان است

دل بی عقل ها توی دهان است.

(نقل قولی از بن فرانکلین Ben Franklin است.)



The fool is busy in every one’s business but his own.

سر احمق به کار هر کسی، غیر از خودش، گرم است.



Fools tie knots and wise men loose them.

گره می زنند ابلهان و ببوها

سپس عاقلان می گشایند آن را.



Want of wit is worse than want of wealth.

محتاج عقل بودن هر فرد بدتر از

محتاج پول بودن و بی چیز گشتن است.



He that leaves certainty and sticks to chance,

When fools pipe he may dance.

او که امر قطعی ای را ول کند

بعد آویزد به شانس و اتفاق

موقعی که ابلهان نی می زنند

ای بسا که قر دهد بااشتیاق.



One fool makes many.

یک احمق چه بسیار احمق بسازد.



You were born when wit was scant.

در زمان تولدت گویا

قحطی عقل بوده در دنیا.



His wits are wool-gathering.

عقل او داره پشم می چینه.



He that sends a fool means to follow him.

ابلهی را چو فرستد پی کاری یارو

میل دارد که خودش هم برود در پی او.



A friend’s frown is better than a fool’s smile.

اخم یک دوست ز لبخند یک ابله خوش تر.



Fortune favours fools.

بخت یار مردمان ابله است. (لاتین)

(اصل لاتینش چنین است: خدای بخت مددکار کله پوکان است. Fortuna favet fatuis.)



Custom is the plague of the wise and the idol of the fool.

این رسم ها که در همه جای جهان بُود

طاعون عاقلان و بت ابلهان بُود.



A fool is fulsome.

بی خرد حال به هم زن باشد.



You may truss up all his wit in an egg-shell.

در میان پوست یک تخم مرغ آسان و زود

کل عقل و هوش او را می توانی جا نمود.



Fools are of all sizes.

بی خردها همه سایزی هستند.



If you talk to yourself, you speak to a fool.

با خویش اگر گپ می زنی

همصحبت یک کودنی.

(روایت اسکاتلندی اش چنین است:

هر کسی با خویش گرم گفت و گوست گرم صحبت با مشنگی کس ببوست.

He that speaks to himsel speaks to a fool.)



Fools refuse favours.

بی خردها لطف را رد می کنند.



The fool is wise, or may at least be so reputed, when he is silent.

خنگ هم وقتی دهانش را ببندد عاقل است

یا اقلاً این چنین او را تصور می کنند. (فرانسوی)



He who is born a fool is never cured.

هر کسی زاییده شد یک کس ببو

هیچ درمانی ندارد درد او.



He is a fool that thinks not that another thinks.

اگر فردی نیندیشد که فرد دیگری جز او

تواند تا بیندیشد، یقیناً هست یک هالو.



Better foolish by all than wise by yourself.

گر همه فکر کنند اسکل و خنگی، خوش تر

زان که خود فکر کنی عقل تو داری در سر.



A fool at forty is a fool indeed.

احمق چل ساله قطعاً احمق است.



A fool at forty is a fool forever.

احمق چل ساله تا پایان عمرش احمق است.



He that has no sense at thirty will never have any.

هرکه در سی سالگی باشد ببو

تا دم مرگش ببو می ماند او.



A man is a fool or his own physician at forty.

آدم چل ساله یا باشد ببو

یا پزشک خویشتن گردیده او. (لاتین) (در اصل لاتینش به جای چل ساله، سی ساله است.)



A fool always rushes to the fore.

همیشه و همه جا یک نفهم بی کله

به سوی خط مقدم هجوم خواهد برد.



Better be a fool than a knave.

اگر که احمق و گاگول باشی

از آن بهتر که باشی رذل و لاشی.



Better flatter a fool than fight him.

چاپلوسی کردن از یک بی خرد

بهتر از جنگیدنِ با وی بُود.



A fool is wise in his own conceit.

خنگ در پندار موهوم غرورش عاقل است.



Experience makes fools wise.

تجربه بی عقل ها را نیز عاقل می کند.

(ریشه اش به این ضرب المثل لاتین می رسد:

تجربه آموزگار خنگ هاست. Experientia stultorum magistra.)



Easy fool is knave's tool.

کس خل خوش باوری ابزار دست ناکس است.



A silent fool is counted wise.

چنانچه کس خلی ساکت بماند

طرف را هر کسی عاقل بداند.



Fools make feasts and wise men eat them.

میهمانی می دهند آنان که گاگول و خرند

عاقلان هم می خورند و حال آن را می برند.



Fools always come short of their reckoning.

آن کسانی که مشنگ اند و خرند

در حساب خویش کم می آورند.



A fool's bolt may sometimes hit the mark.

تیر احمق نیز گاهی بر هدف

می خورد از این طرف یا آن طرف.



Fools may sometimes speak to the purpose.

پیش می آید که گاهی وقت ها

ابلهان حرف درستی می زنند.

(ریشه اش به این ضرب المثل لاتین می رسد:

گاه حتی یک ببوی کس مشنگ حرف هایی می زند خوب و قشنگ.

Interdum stultus bene loquitur.)



Fools' haste is no speed.

شتاب ابلهان سرعت نباشد.



Fools praise fools.

ابلهان را ابلهان تحسین کنند.



Better be a beggar than a fool.

گدایی اگر باشی و بی نوایی

از آن به که باشی تو خنگ خدایی.



It is foolish to deal with a fool.

با ابلهی طرف شدنت ابلهانه است.



Fools never know when they are well.

ابلهان هرگز نمی دانند کی

حال و روز و وضعشان باشد اُکی.



Fools and obstinate men make lawyers rich.

می نمایند مردم گاگول

نیز لجبازهای نامعقول

وکلا را جماعتی خرپول.



Fools seldom differ.

به ندرت کس ببوها فرق دارند.



If there were no fools, there would be no knaves.

ابلهی گر هیچ جا پیدا نبود

هیچ شیادی در این دنیا نبود.



Many talk like philosophers and live like fools.

بسا آنان که همچون فیلسوفان

سخن گویند، اما زندگی شان

بُود مانند احمق های نادان.



Praise a fool, and you water his folly.

کله پوک کس خلی را مدح و تحسینی بکن

این چنین بی عقلی اش را آبیاری می کنی.



'Tis a folly to fret; grief's no comfort.

حرص خوردن نشان بی عقلی است

غم و غصه دوای دردی نیست.



A fool's tongue runs before his wit.

زبان خنگ پیشاپیش عقل او دوان باشد.



The fool asks much, but he is more fool that grants it.

چه بسیار است خواهش های هالو

ولی فردی که آنان را برآرد

از آن هالو بسی هالوتر است او.



It is easy to be wise after the event.

چون کار شد انجام و زمان رفت از دست

آنگاه خردمند شدن آسان است. (فرانسوی)



He knows not a hawk from a hand-saw.

جنابش فرق قوش و ارّه دستی را نمی داند.



There is more hope of a fool than of him that is wise in his own eyes.

بر خنگ امید بیش تری می توان که بست

تا آن کسی که از نظر خویش عاقل است.



He is not wise that is not wise for himself.

هرکه عقلش نشود چارۀ درد خود او عاقل نیست. (لاتین)

(اصل لاتینش چنین است:

او که در کار خودش عاقل نیست عقل او بی هدف و بی خودکی است.

Nequicquam sapit qui sibi non sapit.)



He that hath the world at will, seems wise.

عاقل به نظر می رسد آن کس که جهان

بر وفق مراد او بود در گذران.



The folly of one man is the fortune of another.

حماقت یکی اقبال نیک دیگری است.



Wise men learn by other men’s mistakes; fools, by their own.

عاقلان از اشتباه دیگران گیرند پند

ابلهان با اشتباه خویش دانا می شوند. (لاتین)



The fool saith, who would have thought it?

بی عقل اگر باشد مرد

این حرف را می گوید:

«کی فکر این را می کرد؟»



If the wise erred not, it would go hard with fools.

عاقلان از هر خطایی گر مبرا می شدند

کار کس خل های دنیا بیخ پیدا کرده بود.



God send you more wit and me more money.

الهی مرحمت می کرد بر ما ایزد داور

به تو یک عقل افزون تر، به من هم پولی افزون تر.



A fool is known by his babbling.

کس خلی را می شناسند از همان

چرت و پرتی که بیارد بر زبان.



One day of a wise man is better than the whole life of a fool.

فقط یک روز عاقل هست برتر

ز یک عمر جناب اسکل خر.



It is a silly fish that is caught twice with the same bait.

ماهی کس مشنگیه که دو بار

با یه طعمه به دام می افته.



There is no jollity but hath a smack of folly in it.

هیچ جا سرخوشی ای نیست، مگر

در وی از بی خردی هست اثر.



Young men think old men fools, and old men know young men to be so.

جوانان در خیال خویش پیران را ببو دانند

ولی دانند پیران که ببو قطعاً جوانان اند.



Wisdom rides upon the ruins of folly.

خرد روی ویرانه های بلاهت سواری کند.



A little nonsense now and then,

Is relished by the wisest men.

گاه مردانی که خیلی عاقل اند

با کمی خل بازی خود خوشدل اند.



Better be happy than wise.

شاد بودن به ز عاقل بودن است.



It is better to be lucky than wise.

خوش شانس بودن به ز عاقل بودن است.

(شاید ریشه اش به این ضرب المثل لاتین برسد:

قطره ای شانس خوش و بخت نکو بهتر از بشکه ای از عقل است او.

Gutta fortunæ præ dolio sapientiæ.)



He is not a wise man who cannot play the fool on occasion.

عاقل آن فرد نباشد که به هنگام نیاز

نتواند بشود بی خردی گوش دراز.



If wise men play the fool, they do it with a vengeance.

وقتی که شوند احمق مردان خردمند

دستان هر احمق را از پشت ببندند.



برگرفته از کتاب فرهنگ ضرب المثل های انگلیسی، همراه با گزیده ای از ضرب المثل های اسکاتلندی؛ گردآورنده و مترجم: مهدی احمدی

60 ضرب المثل هلندی

60 ضرب المثل هلندی

Het geluk is rond; den eenen maakt het koning den anderen stront.

بخت می گردد چنان نقاله ای

یک نفر را پادشاهی می کند

دیگری را کپۀ تاپاله ای.

Als apen hoog willen klimmen, ziet men hun naakte billen.

هر زمان بوزینه بالا می رود

کون لخت او هویدا می شود.

Als de ezel te wel is, soo gaat hij op ’t ÿs danssen.

کیف خر وقتی که کوک کوک شد

روی یخ می رقصد آن خر خودبه خود.

Als hij lang genoeg wacht, wordt de wereld zijn eigendom.

شکیبایی اگر در پیش گیرد

جهان را توی مشت خویش گیرد.

Als ’t geluk u tegen lacht, sta dan op de wacht.

اگر لبخند زد بخت دلاویز

ز نیرنگ و فسون او بپرهیز.

Als ’t wel gaat zo is het goet raden.

هر زمان حال و روز میزان است

پند دادن همیشه آسان است.

Als twee honden vechten om een been, loopt de derde er meê heen.

سر استخوانی دو سگ گرم جنگ

سگ سومی گیرد و جیم فنگ.

Beter ten halve gekeerd dan ten heele gedwaald.

بازگشتن از مسیری اشتباه

بهتر است از گم شدن در بین راه.

Dat gij wilt alleen weten, zeg het niemand.

آنچه را خواهی که تنها خود بدانی

به که در گوش کسی دیگر نخوانی.

De monnik preekte dat men niet stelen mogt, en hij zelf had de gans in zijne schapperade.

مرد راهب موعظه بر ضد دزدی می نمود

لیک در پستوی خود یک غاز پنهان کرده بود.

Den behoeftige is de schaamte onnut.

از برای مردمان تنگدست

شرمشان حاشا که کاری کرده است.

Die bij kreupelen woont, leert hinken.

با چلاقان زندگی وقتی کند آقا

یاد گیرد لنگ لنگان راه رفتن را.

Die een kwaad wijf heeft, diens hel begint op d’aarde.

مرد اگر افتاده در دست عیالی بد

دوزخش از این جهان آغاز می گردد.

Die eens steelt is altijd een dief.

تا ابد یک دزد ماند آن مرد

کو فقط یک بار دزدی کرد.

Die kan lijden en verdragen, vind zijn vijand voor zijn voeten geslagen.

گر صبورانه تواند اندکی بنشیند او

دشمنش را زیر پای خویشتن می بیند او.

Die laag blijft kan niet hard vallen.

هر کسی جای اوست در پایین

نکند یک سقوط بس سنگین.

Die te veel onderneemt, slaagt zelden.

هرکه خیلی کار را با هم تقبل کرده است

اندکی زان را سرانجام او به سر آورده است.

Die van verre komt heeft goed liegen.

آنان که به دوردست ره می پویند

البته مجازند دروغی گویند.

Die voor een ander borg blijft, betaalt voor hem.

ضامن یک فرد دیگر هرکه بود

جای او پرداخت هم خواهد نمود.

Die vuur begeert, die zoek ’t in de assche.

آدم جویای آتش را بگو

زیر خاکستر نماید جست وجو.

Die vuur wil hebben moet de rook lijden.

طالب آتش اگر فردی بود

باید البته بسازد با دود.

Die zijn gat brand, moet op de blaêren zitten.

او که کون خویش را سوزانده است

روی تاول هاش می باید نشست.

Distels en doornen steken zeer, maar kwade tongen nog veel meer.

نیش خار و گزنه بس دردآور است

لیک نیش بدزبانی بدتر است.

Een aap blijft een aap, al draagt hij een gouden ring.

با یکی انگشتر زرین به دست

باز هم بوزینه یک بوزینه است.

Één rotte appel in de mande, maakt al de gave fruit te schande.

سیب گندیده ای درون سبد

سیب ها را به کل به گند کشد.

Een wolf hapt noch na ’t schaap als hem de ziele uit gaat.

گرگ حتی در آخرین نفسش

گوسفند است خوش ترین هوسش.

Gedwongen liefde vergaat haast.

عشق اگر زورزورکی باشد

عمر آن عمر اندکی باشد.

Geef een’ ezel haver, hij loopt tot de distels.

به خری جو بده، ولی باز او

در پی خار می دود هر سو.

Geen geluk zonder druk.

هیچ جا سرخوشی ای نیست، مگر

در وی از غل وغشی هست اثر.

Gij hebt den dans begonnen, en kunt de muziek betalen.

خود را به میان رقص وقتی که دراندازی

تو اجرت مطرب را باید که بپردازی.

Het is best te vrijen, daar men de rook kan zien.

بهترین خواستگاری آن جاست

که در آن دود اجاقی پیداست.

Het is den eenen bedelaar leed, dat de andere voor de deur staat.

مایۀ ماتم یک مرد گداست

که گدای دگری بر در ماست.

Het is genoegelijk te zien regenen, als men in den drooge staat.

تماشای باران خوش آید بسی

اگر زیر باران نباشد کسی.

Het is goed dat kwade koeijen korte horens hebben.

شاخ های گاوهای تخس و پست

اندکی کوتاه باشد بهتر است.

Het is goedt feest houden op een anders zaal.

بزم در تالار فرد دیگری

هست کار خوب و شادی آوری.

Het komt ten lesten aan den dag, wat in de sneeuw verholen lag.

آنچه که در برف نهان می شود

عاقبت الامر عیان می شود.

Hij is wel edel, die edele werken doet.

هرکه کار و عمل او نیکوست

آدم خوب و شرافتمند اوست.

Hij kan geen ei leggen, maar hij kan kakelen.

نتواند که تخم بگذارد

قدرت قدقد البته دارد.

Hij wacht lang, die naar eens anders dood wacht.

کسی که منتظر مرگ دیگری بنشست

چه انتظار درازی در انتظار وی است.

Nog beter is het, verloren arbeid gedaan, dan in ledigheid zich te verliezen.

به که تو زحمت کشی پوچ و بدون هدف

تا که به بیکارگی وقت نمایی تلف.

Rook, stank, en kwaade wijven zijn die de mans uit de huizen drijven.

یک زن بدذات و دود و بوی گند

مرد را از خانه اش رم می دهند.

Verloren eer, keert nimmermeer.

آبرو از دست وقتی رفته است

بار دیگر برنمی گردد به دست.

Viel den hemel, daar en bleef geen aarden pot heel.

کوزه ای سالم نخواهد ماند اگر

آسمان پایین بیفتد سربه سر.

Waar de vlijt de deur uit gaat, komt de armoede het venster in.

سختکوشی و تلاش از در که بیرون می رود

تنگدستی از میان پنجره داخل شود.

Wat het oog niet en ziet, dat begeert het herte niet.

آنچه را دیده ات نمی بیند

هوسش در دل تو ننشیند.

Wat van daag onregt is, is morgen geen regt.

آنچه امروز نادرست و خطاست

همچنین نادرست در فرداست.

Wie tegen wind spuwt, maakt zijn baard vuil.

او که تف رو به باد بنموده

ریش خود را نموده آلوده.

Wijsheid in mans, geduld in vrouwen, dat kan het huis in ruste houen.

خرد در شوهر و در زن صبوری

به خانه آورد صلح و سروری.

Zoo de gekken geen brood aten, het koren zogoed koop zijn.

گندم ارزان بود اگر که ابلهان

توی عمر خود نمی خوردند نان.

Zweegen de dwazen zij waren wijs.

اگر بی عقل ها ساکت بمانند

علی الظاهر شبیه عاقلان اند.

Alle beetjes helpen en alle vrachtjes ligten, zei de schipper en hij smeet zijne vrouw overboord.

«بار کشتی را به هر نحوی سبک باید کنیم.»

ناخدا وقتی عیالش را به آب انداخت گفت.

Als ’t varken zat is, zoo stoot het de trog om.

خوک وقتی خوب خورد و سیر شد

لاوکش را می زند چپ می کند.

Al te goed is buurmans allemans gek.

آدمی وقتی سراپا خوبی است

اسکل باقی مردم می شود.

Die goede dagen moede is, die neme een wijf.

بگذارید که زن گیرد او

گر خوشی زیر دل او زده است.

Dochters moeten wel gezien maar niet gehoord worden.

دخترا رو دید می شه زد، ولی

حرف هاشونو نمی شه گوش کرد.

Een diamant van eene dochter wordt een glas van eene vrouw.

دختری که ز جنس الماس است

یک زن از جنس شیشه خواهد شد.

Een geëdelde boer kent zijn vader niet.

یک دهاتی همین که شد ارباب

پدرش را به جا نمی آرد.

Hoe meer men de stront roert, hoe meer ze stinkt.

هرچه گه را بیش تر هم می زنی

بوی گند آن فزون تر می شود.

Veel koks verzouten de brij.

آشپزها هر زمان خیلی شوند

شوربا را شورتر خواهند کرد.

Wie zich onder den draf mengt, dien eten de zwijnen.

خوک او را می خورد وقتی طرف

با تفاله خویش را قاطی کند.

برگرفته از کتاب گلچین ضرب المثل های ایتالیایی، هلندی و دانمارکی؛ گزینش و ترجمۀ مهدی احمدی